محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

زیباترین دلیل زندگی

تحولات 22 ماهگی...

وای وای وای. عجب مامان تنبلی داری حسام خان. هیچ وقت نمیکنه بیاد آپ کنه و شیطونی ها و رشد و روزمره گی های تو رو ثبت کنه. گفتنی زیاد دارم و نمی دونم از کجا باید شروع کنم. خوب اول بگم هوا خیلی سرد شده پس اگر خودتو تو این فصل با سویی شرت و لباس گرم دیدی تعجب نکن. تقریبا سه هفته پیش بود که دوست مامان جون(مامان من)رفته بودن شمال و پرنده شون(مینا) رو گذاشته بودن خونه ی اونا. منم زود تو رو بردم خونشون تا مینا رو ببینی. اونایی که مینا دارن می دونن مینا با یه لحن خاصی حرف میزنه.مدام می گفت مییییناااااااااا تو هم همون طوری صداش می کردی مییییینااااا. خیلی دوسش داشتی.تو لحظه ی اول که دیدیش شوکه شده بودی که ی...
23 شهريور 1391

خرید رفتن با حسام...

سلام. حسام جونم می خوام ماجراهای خرید رفتن هامون رو با تو بگم. بدونی چقدر شیطون بودی.البته شاید روزی که اینا رو می خونی اونقدر آروم شده باشی که با خودت بگی یعنی واقعا اینا کارای من بوده؟ یا شایدم انقدر شیطون شده باشی که به کارات بخندی و بگی اینا که چیزی نیست. اینی که میبینید پسر منه شماره ی پاش 43 هست. ههههههههه نه بابا پسر کوچولوم کفشای عموشو پوشیده. چون بابایی اکثرا سر کاره ما باید یه روزایی که بابا تعطیله مثل جمعه ها بریم خرید.خرید همه چیز.گوشت و مرغ و ماهی و برنج و میوه و سبزیجات و خریدای فروشگاهی و ... وقتی میریم گوشت بخریم از اولین باری که تو رو بردیم به ترازوی آقای قصاب علاقه ی شدید نشو...
5 شهريور 1391
1